وب لژیون مسافر علی جمالی(رها) | ||
به نام قدرت مطلق الله روز پنجشنبه 96/11/26جلسه دهم از دور پانزدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی با نگهبانی مسافر علی، استادی مسافر علی و دبیر مسافر اکبر با دستور جلسه اول: وظایف راهنما و رهجو و دستور جلسه دوم اولین سال رهایی مسافر مسعود رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود. گر یک رهجو حتی اگر سفر خوبی ازنظر مصرف دارو داشته باشد ولی در پایان نتواند یک رابطه صحیح و اصولی با اعضای خانواده خود و یا همکاران خود و در کل با افراد جامعه برقرار کند این شخص هنوز به تعادل لازم نرسیده است. امروز دو دستور جلسه داریم. با توجه بهوقت کمی که داریم و اخیراً هم خیلی بر رعایت وقت تأکید شده است من یک کلیاتی راجع به دستور جلسه اول مطرح میکنم و چنددقیقهای هم راجع به دستور جلسه دوم. دستور جلسه اول وظایف راهنما و رهجو میباشد. بهطورکلی اگر بخواهیم راجع به مسئولیت صحبت کنیم، مسئولیت یک امری است دوطرفه. انسان در جایگاههای مختلف که قرار میگیرد مسئولیتها و وظایف مختلفی بر عهده دارد که این مسئولیتها معمولاً دوطرفه هستند بهعنوانمثال در یک خانواده همه اعضا، پدر، مادر و فرزندان هرکدام در قبال یکدیگر مسئولیت وظیفهای دارند. انسان و جامعه هم در قبال یکدیگر مسئول هستند. حتی انسان و خداوند هم همانگونه که در کتاب آمده یک مسئولیتهایی در قبال هم دارند. در کنگره نیز هر شخص در هر جایگاهی که قرار دارد یک مسئولیت و یک سری وظایفی دارد و سایر افراد نیز نسبت به او مسئولاند. راهنما در کنگره کسی است که راه پیموده است و این راه را به رهجو نشان میدهد و رهجو نیز فرد طالب و مشتاقی است که جوینده راه است. در بخش وظایف راهنما همانطور که دیروز جناب مهندس فرمودند هرکدام از عزیزانی که شال کمک راهنمایی را دریافت میکنند ابتدا طبق باورهایی که دارند برای حال خودشان است و برای این است که روند آموزش آنها متوقف نشود و یک امر اختیاری است اما وقتیکه پیمان بسته شد الزام به وجود میآید و یک سری وظایفی برای راهنما مشخص میگردد. در صدر وظایف یک راهنما عشق و محبتی است که باید برای به درمان و به تعادل رسیدن یک رهجو در راهنما ایجاد شود و در ادامه راه باید این عشق و محبت را در خود تقویت کند وبری تقویت این عشق باید حضور دائم و مستمر در جلسات داشته باشد و بر حضور و عملکرد رهجوی خود نظارت داشته باشد. همچنین باید با علم روز کنگره حرکت روبهجلو داشته باشد که نیازمند صرف زمان و مطالعه است. اگر یک راهنما احساس کند که نیاز به آموزش و حضور در کارگاههای آموزشی را ندارد به تبعیت از او رهجو نیز حضور کمرنگی در جلسات آموزشی دارد چراکه راهنما بهعنوان یک الگو برای رهجوی خویش میباشد. مطلبی را آقای مهندس اعلام کردند که تمام مسافران سفر اول و دوم نیز در کارگاه آموزشی حضوروغیاب شوند. من این تجربه را از 3 سال پیش در لژیون دارم و دبیر لژیون از ابتدای شروع کارگاه آموزشی حضور دارد و این کار را انجام میدهد و خیلی هم مؤثر بوده است. همانطور که آقای امین در سی دی موج و ذره به آن اشاره کردند برای پرورش شخصیت فردی و اجتماعی یک رهجو، هم حضور در لژیون الزامی است و هم حضور در کارگاه آموزشی و این دو مکمل یکدیگرند و هرکدام حذف شود و یا کمرنگ شود نتیجه مطلوب و موردنظر کنگره به دست نمیآید. اما در مورد وظایف رهجو: از یک دیدگاه ما میدانیم که رهجوی خوب رهجویی است که خوب سفر کند یعنی داروی خود را سروقت و در اندازه تعیینشده مصرف نماید تا به درمان برسد که البته اینیک امر بدیهی است و یک شرط لازم است اما کافی نیست. یک سری مسائل دیگر هست که باید در کنار این مسئله قرار بگیرد تا رهجو به تعادل نسبی برسد. مهمترین آنها جذب آموزشها است. علت انتخاب واژه رهجو به همین دلیل است. رهجو باید مانند دانشجو عاشق و طالب آموزش و یادگیری باشد، باید حرص و طمع یادگرفتن داشته باشد و وقتی یک تکلیفی به رهجو داده میشود نباید اینطور تصور کند که من چندین سال است که از درس و یادگیری دور بودهام و نمیتوانم یاد بگیرم. اگر یک رهجو حتی اگر سفر خوبی ازنظر مصرف دارو داشته باشد ولی در پایان نتواند یک رابطه صحیح و اصولی با اعضای خانواده خود و یا همکاران خود و در کل با افراد جامعه برقرار کند این شخص هنوز به تعادل لازم نرسیده است. یک رهجوی خوب باید بتواند بهتدریج و باگذشت زمان از انزوا خارج شود و به آغوش خانواده و جامعه برگردد و وظیفه خود را در قبال هرکدام از این جایگاهها بشناسد و انجام دهد و این مهم صورت نمیگیرد مگر در پرتو جذب آموزشهای کنگره در هر دو بخش لژیون و کارگاه آموزشی و همچنین کاربردی و عملیاتی کردن این آموزشها و شرکت در همایشها و اردوهای کنگره 60، اردوی سالیانه، اردوی درختکاری، شرکت در ورزش کنگره، همایش دوچرخهسواری همه اینها به این دلیل برنامهریزی و اجرا میشود تا یک رهجو به تعادل لازم برسد وگرنه اگر قرار باشد یک رهجو فقط قطع مواد کند و ارتباط صحیحی با دیگران نتواند برقرار کند نتیجه مطلوب به دست نمیآید.
من در ابتدا خدا را شکر میکنم که مسعود عزیز به رهایی رسید و امروز یکمین سال رهایی او را جشن میگیریم. شاید یکی از معجزاتی که در کنگره اتفاق افتاد رهایی مسعود بود. مسعود موقعی که وارد لژیون شد در سقوط آزد بود و در گروههایی غیر از کنگره عضویت داشت. مسعود روزانه بیش از 50 عدد قرص ترامادول مصرف میکرد و شرایط بسیار بدی داشت و بیماریهای گوناگونی ازجمله فشارخون، بیماری قلبی، ریه و روده و ... داشت و تا چهار ماه اول در لژیون ما روند افزایش دارو را برای او داشتیم و در پله 16.5 سیسی چند بار تکرار دادیم (البته با هماهنگی و کسب اجازه از مسئولین در تهران). اما رفتهرفته شرایط خوبی پیدا کرد و سفر خیلی خوبی داشت. خدمتهای متعددی در لژیون با توجه به خواست خودش به او واگذار شد. در سفر اول در وبسایت لژیون و وبسایت نمایندگی خدمت کرد.
البته در سفر اول دو بار به علت عفونت ریه و عود کردن بیماری در بیمارستان بستری شد و باعث شد که مدت سفرش بیشتر از حد معمول شود (18.5 ماه) اما به شکر خدا سفرش به پایان رسید و گل رهایی از دستان مهندس دریافت کرد. در سفر دوم من خیلی دوست داشتم که یک خدمتی را به عهده بگیرد اما به دلیل مشغله کاری و ادامه تحصیل و گرفتاریهای متعدد این کار انجام نشد. انشا الله با برنامهریزی و تداوم آموزشهای کنگره و همچنین خدمت کردن از بند بیماریها هم آزاد شود و شرایط بهتری را تجربه کند. من این روز عزیز را به مسعود و همسفر گرامیشان، راهنمای همسفرشان، اعضای لژیون 4 و همه خدمتگزاران کنگره 60 و در رأس به جناب آقای مهندس دژاکام تبریک میگویم پس از سخنان استاد٬ مشارکت مسافران و همسفران و قرائت آوای کنگره اولین سال رهایی مسافر مسعود را با شور و شوق فراوان جشن گرفتیم: اعلام سفر مسافر مسعود: آنتی ایکس مصرفی:روزانه بیش از 50 عدد قرص _ مدت تخریب: 16 سال _مدت سفر: 18 ماه و 3 روز _ روش درمان_ دی اس تی_ داروی درمان: اوتی به راهنمایی راهنمای محترم علی آقا _رشته ورزشی: والیبال _ مدت رهایی: یکسال و شش روز آرزو همسفر محدثه: آرزو می کنم به واسطه آموزش هایی که از کنگره می گیریم بتوانیم از سیاه چال های ضد ارزش و تاریکی ها بیرون بیاییم و بهترین استفاده را از آموزش های کنگره ببریم. سخنان مسافر مسعود: در ابتدا از همه عزیزانی که در جشن ما شرکت کردند سپاسگزاری میکنم. از جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تشکر میکنم. از جناب آقای علی جمالی راهنمای بسیار بزرگوارم تشکر میکنم که اگر وجود ایشان و دلسوزی و راهنمایی ایشان نبود من امروز در این جایگاه نبودم. از راهنمای همسفرم در سفر اول خانم شهناز و در سفر دوم خانم فاطمه تشکر میکنم. همچنین از برادران هم لژیونی خودم در لژیون چهارم هم تشکر میکنم. طبق رسم کنگره اگر بخواهم از تجربه خودم بگویم از کلاس دوم راهنمایی با مواد آشنا شدم و خیلی سریع مصرف من زیاد شد و بهتدریج با چند نوع ماده مخدر آشنا شدم و مصرف کردم تا جایی که کارم به تزریق کشید و بار اولی که تزریق کردم واقعاً وحشت کردم و برای ترک به گروه ان ای رفتم و واقعاً خواسته رهایی از مواد را داشتم و چندین سال هم مصرف نکردم (حدود 10 سال) ولی ازآنجاییکه درماننشده بودم و سیستم جسمی من بههمریخته بود و تعادل نداشتم به مصرف قرص روی آوردم و از نصف قرص شروع کردم تا جایی که روزانه بیش از 50 عدد قرص مصرف میکردم. تا اینکه پیام کنگره به من رسید و من وارد لژیون علی آقا شدم و درمان خود را شروع کردم. نکتهای که شاید خیلی به من کمک کرد تا به درمان برسم حضور بهموقع در جلسات آموزشی و لژیون بود و در ادامه فرصتی که راهنمای عزیزم برای خدمت کردن به من داد بسیار در درمان من مؤثر بود. در آخر یکبار دیگر تشکر میکنم از جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان، علی آقا راهنمای عزیزم، از همسفرم که همانند یک بال پرواز در کنار من قرار گرفت و با آموزشهایی که از راهنمای خود خانم شهناز و در سفر دوم از خانم فاطمه گرفتند به من آرامش دادند تا شرایطم روزبهروز بهتر از قبل شود. از همه خدمتگزاران نمایندگی ایجنت محترم، گروه مرزبانی، گروه اوتی و نشریات و اعضای لژیون چهارم کمال تشکر و قدردانی رادارم. همچنین از مادرم که امروز قبول زحمت کرد و در جشن ما شرکت کرد تشکر میکنم و دست ایشان را میبوسم. سخنان کمک راهنما همسفر فاطمه: در ابتدا بسیار سپاسگزارم از خداوند که یکبار دیگر توفیق داد تا در این جایگاه و در جمع شما بزرگواران باشم. من فکر میکنم اگر از شب تا صبح و از صبح تا شب دستهایمان رو به آسمان باشد و شکر گذار حضور در کنگره 60 باشیم بازهم کم است. چراکه خداوند مکان مقدسی همچون کنگره 60 و راهنمایی همچون مهندس دژاکام را بهعنوان اولین و بهترین راهنما در سر راه زندگی ما قرارداد که به ما راه سعادت و سلامتی و آرامش را نشان بدهد. برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و طول عمر دارم. این روز و این لحظات را خدمت ایشان تبریک میگویم چراکه تمام این لحظههای خوب را که در کنگره احساس میکنیم مدیون آقای مهندس و خانواده محترمشان هستیم. این رهایی رو خدمت آقای مسعود و راهنمای محترمشان علی آقا تبریک و خدا قوت میگویم. همچنین جا دارد که خدمت خانم شهناز عرض تبریک و خدا قوت داشته باشم چراکه خانم محدثه در سفر اول در لژیون ایشان بودند والان حدود 6 یا 7 ماه است که من در خدمتشان هستم. معمولاً اکثر همسفران که وارد کنگره میشوند تصورشان این است که همه مشکلات و گرفتاریها در زندگی به علت اعتیاد مسافرشان میباشد که البته بیعلت هم نیست چراکه همانطور که آقای مهندس فرمودند بیماری اعتیاد حتی از بیماری وبا هم خطرناکتر است چون بیماری وبا فقط روی جسم انسان تأثیر میگذارد ولی اعتیاد جسم، روان و تفکرات انسانها را دچار تخریب و بیماری میکند اما زمانی که همسفر به کنگره میآید بهمرورزمان متوجه میشود که خود او هم دچار مشکلاتی است و باید در جهت رفع این مشکلات تلاش کند. خوشبختانه در مدت کوتاهی که من در خدمت خانم محدثه بودم این ویژگی را در ایشان دیدم که متوجه شدند خود ایشان هم سهمی در بروز مشکلات زندگی داشتند و این دیدگاه بسیار میتواند به درمان مسافر و درنهایت رفع مشکلات در زندگی کمک کند. امیدوارم که در ادامه آقای مسعود و همسفرشان با تلاش بیشتر در جهت آموزش، بتوانند از خدمتگزاران خوب کنگره باشند. یکبار دیگر این تولد فرخنده را به این خانواده و همه خدمتگزاران بهویژه در بخش همسفران تبریک میگویم. سخنان همسفر محدثه: خیلی خوشحالم که در این جایگاه قرار گرفتم تا بتوانم در کنار مسافرم اولین سال رهاییمان را جشن بگیریم. تشکر میکنم از راهنمای مسافرم علی آقا، از راهنمای سفر اول خودم خانم شهناز و راهنمای سفر دوم خودم خانم فاطمه و این روز را بهتمامی این عزیزان تبریک میگویم. من قبل از اینکه به کنگره بیایم چون فکر میکردم که از خانوادهای هستم که هیچگونه اعتیادی در آن نبوده است همه مشکلات و تقصیرات را به گردن دیگران میانداختم و بهجای اینکه راهحل منطقی برای مشکلات پیدا کنم همیشه بحثوجدل و درنهایت مسافرم را مقصر میدانستم تا اینکه خدا را شکر پای من به کنگره باز شد. وقتیکه دیدم مسافرم واقعاً خواسته درمان دارد و تلاش میکند من هم با آموزشهای کنگره همراه شدم و بهتدریج سعی کردیم مشکلات را برطرف نمایم. از مسافرم بابت همه کاستیها و مشکلاتی که در طول سفر اول و قبل از آن ایجاد کردم عذرخواهی میکنم و از ایشان میخواهم که من را ببخشند و حلال کنند. نشان رهایی تایپ: مسافر محسن عکاس: مسافر مجتبی ارسال: مسافر مصطفی طبقه بندی: گزارش تولد، گزارش کارگاههای اموزشی، [ جمعه 27 بهمن 1396 ] [ 19:50 ] [ راهنمای لژیون علی جمالی ]
|
||
[ طراحی : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |